الگوی پیش سازمان‌دهنده

الگوی پیش سازمان‌دهنده

منظور از پيش سازمان‌دهنده مفهوم، مطلب يا موضوعى است که در تدريس يک درس مورد استفاده قرار مى‌گيرد تا بوسيلهٔ آن، قسمت‌ها و مطالب مختلفى که رشته‌اى از دانش را تشکيل مى‌دهد، با نظمى خاص سازمان يابد و در ذهن شاگرد جاى گيرد. اين‌گونه نظام‌آفرينى در ذهن، با يک مطلب کلى که آن را پيش سازمان‌دهنده مى‌ناميم شروع مى‌شود؛ به عبارت ديگر، پيش سازمان‌دهنده يک مطلب يا مفهوم کلى است که در مقدمه تدريس مى‌آيد تا مبحثى را که به شاگردان ارائه داده مى‌شود با مباحث پيشين همان درس مربوط سازد و در عين حال، پايه‌اى براى ارتباط مفاهيم بعدى با مفاهيم پيشين شود و شاگرد بتواند تمام مباحث درس را بصورت يک ساخت منظم و سازمان‌يافته در ذهن خود جاى دهد. در الگوى پيش سازمان‌دهنده، معمولاً مطالب از کلى به جزئى مورد بررسى قرار مى‌گيرد

محاسن و محدودیت‌های الگوی سازمان‌دهنده
ویژگی‌های الگوی پیش سازمان‌دهنده
اساس نظرى الگوى پيش سازمان‌دهنده

هر يک از الگوهاى تدريس داراى خصوصياتى است که بر اساس تفکرى خاص بوجود آمده است. اين خصوصيات موجب تمايز يک الگو از الگوهاى ديگر مى‌شود. نظريات، الزاماً درست و اثبات شده نيستند و
کاربردشان براى تمام موقعيت‌ها قطعيت ندارد. اصولاً هيچ نظرى را نمى‌توان در آموزش بطور مطلق پذيرفت. ارزش‌هاى آموزشى نسبى‌اند و هميشه در رابطه با موقعيت ارزشيابى مى‌شوند. اساس نظرى الگوى پيش سازمان‌دهنده نيز از چنين ويژگى‌هايى برخوردار است. اساس نظرى الگوى پيش سازمان‌دهنده، از ساختار رشته‌هاى مختلف درسى شکل گرفته است. شوآب(۱۹۷۳ ) براى توصيف مفهوم
ساختار، سه مجموعه مشخصهٔ متمايز، ولى مرتبط با هم را مورد نظر قرار داده است .

۱ . مفاهيم موجود در هر درس، ساخت ويژه‌اى را بوجود مى‌آورند که در مجموعه به آنها دانش مى‌گويند؛ مانند دانش فيزيک، دانش شيمى و دانش رياضي
۲ . ساخت هر رشته از دانش بر اساس سلسله مراتب شکل مى‌گيرد. ترتيب و توالى مفاهيم در اين سلسله مراتب به گونه‌اى است که مفاهيم کلى پيش از مفاهيم جزئى شکل گرفته‌اند؛ بنابراين، در هنگام تدريس، مفاهيم کلى بايد قبل از مفاهيم جزئى ارائه شوند .
۳ . مفاهيم و مطالبى را که مى‌خواهيم در يک رشتهٔ درسى به شاگرد ياد بدهيم، بايد با ساخت شناختى او - يعنى با ساير مفاهيم و مطالب آن رشته که از پيش در ذهن شاگرد بوجود آمده است - مربوط سازيم .

محاسن و محدوديت‌هاى الگوى سازمان‌دهنده
الگوى پيش سازمان‌دهنده در نظام‌هاى آموزشى فقير که معلمانى باتجربه ولى امکانات آموزشى محدودى دارند، الگوى مناسبى است. در اين الگو، از يک زمان آموزشى محدود مى‌توان حداکثر استفاده را کرد. علاوه بر اين، به علت برنامه‌ريزى دقيق معلم، از اتلاق وقت جلوگيرى مى‌شود و گروه کثيرى از شاگردان با کمترين امکانات آموزش مى‌بينند و مفاهيم، بطور منظم و نظام‌دار، در ساخت شناختى شاگردان جاى مى‌گيرد. اين الگو، الگوى مناسبى براى دروس نظرى است، اما واقعيت اين است که امروزه بر خلاف گذشته، کلاس درس ديگر فقط محيط آموزش نيست. پيشرفت در همهٔ زمينه‌هاى فن‌آوري، بويژه فن‌آورى اطلاعات و پيام‌رساني، نحوهٔ آموزش و يادگيرى را در دنيا متحول ساخته است؛ مثلاً شاگردان مفاهيم و اطلاعاتى را که در مورد علوم، سياست و قوانين اجتماعى از وسايل ارتباط جمعي، بويژه تلويزيون مى‌گيرند، بسيار غنى‌تر از اطلاعات خشک کلاس درس است. آيا باز هم بايد فکر کنيم که وظيفهٔ معلم منحر به دادن اطلاعات و معلومات است؟ آيا معلمان مى‌توانند با جامعهٔ ياد دهنده امروزى رقابت کنند؟
بديهى است که هنوز يکى از وظايف مدرسه اين است که به شاگردان اطلاعات و معلومات منظم و مرتبطى بدهد، ولى وظيفهٔ مهم‌تر اين است که شاگردان در دوران تحصيل ياد بگيرند که چگونه ياد بگيرند. مدرسه بايد به آنها چگونه انديشيدن و چگونه ياد گرفتن و چگونه زندگى کردن را بياموزد. آنها بايد شيوهٔ تحليل کردن و ترکيب کردن را کسب کنند تا بتوانند اطلاعات مختلف و متنوع را جذب نمايند و مورد استفاده قرار دهند. به اعتقاد اکثر صاحب‌نظران آموزشي، يکى از وظايف عمدهٔ آموزش و پرورش امروزى ايجاد محيطى است که در آن، شاگردان نگرش خاصى از مدرسه و از حرفه آينده خود و بطور کلى از جامعه بدست آورند. متأسفانه، در شيوه‌هاى تدريس و فعاليت‌هاى آموزشى محدود در الگوى پيش سازمان‌دهنده، تمام تصميمات توسط معلم گرفته مى‌شود. اوست که تصميم مى‌گيرد چه موضوعى را آموزش دهد و چگونه آموزش دهد. شاگردان در انتخاب موضوع، نوع فعاليت و سرانجام در طرح و اجرا و گرداندن برنامه‌هاى آموزشى نقشى ندارند. در چنين الگويي، نيازها و علايق و توانايى‌هاى شاگردان کمتر مورد توجه قرار مى‌گيرد و به همين دليل، آنان کمتر احساس موجوديت و مسؤوليت مى‌کنند. آنچه بيشتر مورد توجه است، موضوعات و مفاهيمى است که تدريس مى‌شود. در چنين الگويي، محتوا با زندگى واقعى شاگردان چندان ارتباطى ندارد و به همين دليل، اگر آنان مواد مورد نظر را بياموزند و امتحان بدهند، هدف آموزشى تأمين شده است. در الگوى پيش سازمان‌دهنده، به مسائل رواني، عاطفى و اجتماعى شاگردان کمتر توجه مى‌شود و رضايت‌خاطر آنان چندان مورد توجه نيست. فرآورده‌ەاى چنين نظامى قادر نيستند آموخته‌هايشان را در زندگى واقعى به کار بگيرند

ويژگى‌هاى الگوى پيش سازمان‌دهنده
الگوى پيش سازمان‌دهنده در برگيرنده مفهومى کلى است که در مقدمه تدريس مى‌آيد تا مباحثى را که به شاگردان ارائه داده مى‌شود با مباحث پيشين همان درس مربوط سازد .

مراحل اجراى الگوى پيش سازمان‌دهنده
نخستين گام در اجراى اين الگو ارائهٔ پيش سازمان‌دهنده است. مطلب پيش سازمان‌دهنده بايد از مطلب يا مطالب درس جديد کلى‌تر باشد. گام دوم ارائه مطالب و مفاهيم درس جديد است. در گام سوم، بايد مثال‌ها و نمونه‌هايى براى تفهيم بيشتر مطالب جديد آورده شود و سرانجام مثال‌ها بايد به گونه‌اى ارائه شوند که با مفهوم پيش سازمان‌دهنده مرتبط شوند. مثلاً معلمى مى‌خواند اندام‌هاى توليدمثل گياه را درس بدهد. او درس را مستقيماً از خود موضوع شروع نمى‌کند، بلکه درس را با اين مفهوم که تمام جانداران پرياخته براى بقاى نسل توليد‌مثل مى‌کنند آغاز مى‌کند. او پس از يادآورى و تشريح چگونگى توليد‌مثل در جانداران، موضوع درس جديد، يعنى پرچم و مادگى را - که اندام‌هاى توليد‌مثل گياهان هستند - تشريح مى‌کند و پس از تشريح درس جديد، پرچم و مادگى چند گل معروف و آشنا را مستقيماً يا بوسيلهٔ اسلايد نشان مى‌دهد .
معلم در بيان توليد‌مثل جانداران سعى مى‌کند با استفاده از اطلاعات و آگاهى‌هاى شاگردان، فهم مطالب جديد را آسان سازد؛ زيرا شاگردان در جلسات گذشته با مفاهيم توليد‌مثل جانداران آشنا شده‌اند. در واقع، او با بيان توليدمثل جانداران، پايگاهى ذهنى براى فهم درس جديد در ساخت شناختى شاگرد ايجاد مى‌کند. اين پايگاه نقش پيش سازمان‌دهنده را به عهده دارد .




چگونگى کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان
در الگوى پيش سازمان‌دهنده، معلم نقش ارائه‌کنندهٔ مفاهيم پيش سازمان‌دهنده و مطالب درسى را دارد و شاگردان دريافت‌کننده و پذيرندهٔ مطالب درسى هستند. البته در اين الگو، اصول قطعى و جزمى براى عملکرد معلم وجود ندارد. امکاناتى وجود دارند که با بکارگيرى آنها اثربخشى الگو بيشتر مى‌شود. مهم‌ترين نکته اين است که معلم بايد براى ارائه مطالب درسي، مناسب‌ترين پيش سازمان‌دهنده را انتخاب کند. نکته ديگر اينکه معلم بايد اطمينان حاصل کند که شاگردان پيش سازمان‌دهنده را درک کرده‌اند و مى‌توانند آن را به مطالبى که بعداً عرضه مى‌شود ربط دهند. براى حصول اطمينان از اين نکته، چند راه وجود دارد. نخست اينکه معلم هنگام تدريس در زمان‌هاى مناسب، پيش سازمان‌دهنده را بازگو کند؛ ديگر اينکه معلم پس از معرفى پيش سازمان‌دهنده، اندکى مکث کند تا شاگردان مطلب کلى را بعنوان پيوند‌دهندهٔ مطلب پيشين و مطالب جديد تشخيص دهند .
به‌طورى‌که گفته شد، مطابق اين الگو، محتواى آموزشى از پيش تهيه مى‌شود و ترتيب و توالى ارائه آنها به نحوى است که قبلاً گفته شد. معلم به عنوان سازمان‌دهنده و نيز ارائه‌کنندهٔ محتواى آموزشي، در تحقق هدف‌هاى تدريس و بهبود فرايند آن، نقشى فعال و قاطع دارد. در واقع، نحوهٔ واکنش معلم ارتباط مستقيمى با نحوهٔ تدريس او دارد. در اين الگو، معلم نقش انتقال و ارائه‌دهنده درس را به‌عهده دارد. در مقابل، شاگرد درس را مى‌گيرد، مى‌پذيرد و احتمالاً در ساخت شناختى خود جاى مى‌دهد. البته معلم مى‌تواند براى فعال‌تر کردن شاگردان، از وسايل مختلف آموزشى کمک بگيرد و باعث برانگيختن ذهن و توجه آنان شود. او همچنين مى‌تواند با مطرح ساختن پرسش‌هايي، شاگردان را به انديشيدن دربارهٔ مطالب درسى تشويق کند. در هر صورت، جهت ارتباط هميشه از طرف معلم به طرف شاگرد يا شاگردان است. با اين همه، شاگردان کم‌کم در مى‌يابند که معلم تنها يکى از عوامل مؤثر در فرايند آموزش است و در همهٔ موارد نمى‌تواند به تنهايى و با اتکا به دانش اندوختهٔ خود به هدف‌هاى آموزشى برسد .
ماهيت روابط ميان‌گروهى
در اين الگو، به علت يکسو بودن جهت انتقال، اطلاعات از معلم به شاگردان منتقل مى‌شود و در نتيجه، امکان کشف و جستجوى مفاهيم براى شاگردان محدود مى‌شود. از طرف ديگر، شاگردان براى بحث و تبادل‌نظر دربارهٔ مطالب ارائه شده مجال نمى‌يابند؛ به عبارت ديگر، در اين الگو، معلم با فرد فرد فراگيران يا با گل آنان ارتباط پيدا مى‌کند، ولى اين ارتباط يک‌طرفه است، يعنى شاگردان معمولاً با او و با يکديگر ارتباط ندارند و در واقع، معلم بر کلاس مسلط است .
براى افزايش روابط ميان‌گروهى در اين الگو، معلم مى‌تواند با طرح پرسش‌هاى راهنمايى‌کننده، فراگيران را به شرکت در بحث‌هاى کلاس علاقه‌مند کند و از اين‌راه، امکان ارتباط بيشتر آنان را با يکديگر فراهم سازد. پرسش‌هاى راهنمايى‌کننده نه تنها به فراگيران امکان بحث و تبادل‌نظر دربارهٔ مطالب درسى را مى‌دهد، بلکه آنان را بر مى‌انگيزد تا مفهوم پيش سازمان‌دهنده را بيشتر درک کنند .




شرايط و منابع لازم
در اين الگو، معلم و کتاب و کلاس درس فقط منابع و شرايط آموزشى هستند. شرط اصلى براى بکار بردن اين الگو وجود معلمى است که از روش‌ها و شگردهاى مناسب براى تدريس، بر طبق الگوى پيش سازمان‌دهنده، آگاهى داشته باشد. چنين معلمى بايد بتواند مطالب کلى را از جزئى تميز دهد؛ زيرا مطالب کلى در ذهن فراگير چارچوبى مى‌سازد که ممکن است مفاهيم جزئى را بتدريج در خود جاى دهد. او نبايد مطالب آموزشى را جدا از هم در نظر بگيرد، بلکه بايد آنها را همچون عناصرى بداند که اگر درست در کنار هم قرار گيرند، شکلى را به وجود خواهند آورد که باعث مى‌شود شاگردان از پديده‌هاى دنياى پيرامون خود تصويرى درست بدست آورند. با توجه به اينکه او يگانه منبع و منشأ اطلاعات است، بايد سخنران خوبى باشد، اما نبايد در تمام طول تدريس فقط سخن‌پردازى کند و خود را يکه‌تاز ميدان فعاليت‌هاى آموزشى بداند؛ زيرا ممکن است کم‌کم فراگيران متوجه شوند که او به عنوان تنها منبع اطلاعات نمى‌تواند پاسخ‌گوى همهٔ مسائل باشد. او بايد به فراگيران فرصت دهد تا در فرايند آموزشى شرکت جويند. او مى‌تواند با بکار گرفتن کانال‌هاى مختلف ارتباطي، کلاس را از حالت خشک و يک‌طرفه که خصلت اين الگوست، بيرون آورد و به اين ترتيب، به شاگردان فرصت دهد که بيشتر به خود مطلب توجه کنند تا به او؛ زيرا معلم در هر موقعيت آموزشي، يکى از منابع متعدد اطلاعات است. ساير منابع، از جمله ابزارهاى آموزشي، به شاگردان امکان مى‌دهند تا به مطالب درسى از زاويه‌هاى مختلف نگاه کنند .

Konular

Top